اندوه نزدیک

از لای پرده هرچه می‌بینم
نزدیک‌تر از آن است که تو باشی
و دوری‌ات را با هر تقویمی تخمین می‌زنم
باران‌های موسمی آغاز می‌شوند

قرار نیست
ابرهای تیره از محاصره‌ام دست بردارند
و موهایم که قرار بود به احترام تو بلند شوند
بروند برای این شهر کمی باد بیاورند،
به سرپیچی عادت کردند

به موهایم گفتم اگر خاطرۀ دست‌های تو نبود
با آن‌ها برای همیشه قطع رابطه می‌کردم
و داغِ زیباییِ مطوّلِ غمگین‎شان را
بر دلِ آینه می‌گذاشتم

و به تو گفتم
و به تو ـ که اگر بودی باید می ـ گفتم
تو از این‌همه اندوه چه می‌دانی؟
تو
که از میان هزارویک شکلِ «بودن»
«دور بودن» را برگزیدی
و هزارویک شکلِ «دور بودن» را برگزیدی،
از این‌همه اندوهِ نزدیک چه می‌دانی؟

#لیلا_کردبچه
#میان_جیوه_و_اندوه
دیدگاه ها (۱)

شیفت شب

غم یار و...

هجرنامه

خوشا به حال مسلم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط